در این بخش از تاپ تن های تاریخ، به تن از بزرگان و نام آوران تاریخ ایران باستان و همچنین تاریخ اساطیری ایران و نام های گرانمایگان ایران باستان همراه با توضیح کوتاهی از ایشان پرداخته ایم. این لیست فقط به بزرگان ایران باستان و قهرمانان اساطیری ایران زمین پرداخته است. گفتنی است که ترتیب این نام ها فقط بر اساس تاریخ زندگانی آنان بوده است.

جنگ نهاوند بزرگترین جنگ ایرانیان و اعراب می باشد که در برابر با 25 بهمن و 14 فوریه سال 642 میلادی روی داد. این جانب ترجیح می دهم پیش از پرداختن به جنگ نهاوند وقایع پیش از جنگ را نیز برای شما شرح دهم.

در میان تاریخنگاران دربارهی نقشبرجسته انسان بالدارِ پاسارگارد سخنهای فراوانی شده است ولی هیچگونه همسانسازی نظری در میان آنها بهوجود نیامده است. از اینرو پیامی که این نقشبرجسته میبایست به آیندگان بدهد همچنان در پردهای از گمان قرار دارد. این نقشبرجسته با فر کیانی کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی درپیوند است. اینک به توضیح دربارهی بخشهای گوناگون این نقشبرجسته میپردازیم:
دست برافراشته: دست راست این نقشبرجسته از ناحیه آرنج خم شده و بهسوی جلو بلند شده است. حالت دست در این نقشبرجسته همانند حالت دست شاهان و شاهزادگان در نقشبرجستههای تختجمشید و سنگنبشتهی داریوش شاه در بیستون است. این حالت دست و چگونگی قرارگرفتن پاها که انسان در حالت حرکت را نشان میدهند، نشاندهندهی حرکت رو به جلو و پیشرفت است.
بخش کوهستانی سرزمین طبرستان بنا به وضع طبیعی و جغرافیایی خویش و با توجه به ویژگی مردمانش توانست تا دو سده در برابر تازیان پایداری نماید.
با برانداختن سلسله امویان توسط «ابومسلم مروی خراسانی» و به روی کار آمدن عباسیان، آنها توانستتند پس از چند لشکرکشی به طبرستان به این نواحی رخنه کنند. اما مردم طبرستان در یک شورش همگانی به رهبری «ونداد هرمز» استقلال طبرستان را برپاداشتند. در تاریخ طبرستان آمده است که «ونداد هرمز» با مردم خویش پیمان بست که در یک زمان بر تازیان شهر بشورند و هر طبرستانی در هر جا که چشمش بر پیروان خلیفه افتاد وی را بکشد و در یک روز، شهر از پیروان خلیفه تهی شد.
پس از مرگ «ونداد هرمز» ، «کارن» به جای پدر تکیه زد که درگیر اختلافات داخلی شد و در جنگ با یکی از شاهان محلی به نام «شهراز» کشته شد و فرزندش «مازیار» به اسیری رفت. مازیار به حیلهای از چنگ شهریار گریخت و به بغداد نزد «مامون» خلیفه بغداد رفت. در آنجا با منجمی به نام «بزیست فیروزان» آشنا و به خلیفه معرفی شد، خلیفه نیز فرمان داد، مسلمانی به او عرض دادند. مازیار نیز اسلام پذیرفت و مامون او را «محمد مولی امیرالمومنین» نام نهاد. مازیار با پشتیبانی خلیفه به فرمانروایی طبرستان، رویان و دماوند رسید.
«مازیار» نخستین کسی از خاندان «کارن» است که دین اسلام پذیرفت، حال آنکه بر «ونداد هرمز» جد و «کارن» پدر او هر چه اسلام عرضه کردند، نپذیرفتند و تا پایان زندگی بر دین زرتشتی باقی ماندند. پذیرش اسلام بهوسیله مازیار در پایان سال ۲۰۹ یا آغاز سال ۲۱۰ صورت گرفت.
مازیار همینکه فرمانروای طبرستان شد پایههای قدرت خویش را استوار کرد و سیرت جد خود «ونداد هرمز» را در پیش گرفت و بر آن شد که به مقاومت دست زند و از اینجا باید دریافت که اسلامآوردن او در آن زمان امری ظاهری و مصلحتی بود که این در کارهای وی بر ضد تازیان نمایان است.
در آن روزگار، مازیار از دیگر مرزبانان آن ناحیه خراج میگرفت و همگی را به خود دشمن نمود تا اینکه ایشان به مامون از ظلم او شکایت نوشتند. مامون نیز فرستادگانی با آن نواحی فرستاد تا از اوضاع آگاهی یابند. مازیار نیز دستور داد، زمانی که فرستادگان خلیفه به نخستین شهر رسیدند، همهی مردم با لباس سپید و نیزهای در دست بر سر راهشان بایستند، ترفند مازیار کارگر گشت و فرستادگان در گزارش خود برای خلیفه شمار سربازان مازیار را زیاد گزارش دادند و همچنین به مامون خبر دادند که مازیار خلع طاعت کرده و همان کشتی زرتشتی به میان بسته و به مسلمانان ستم میکند.
در آن روزگار مامون عازم روم بود و مازیار از این فرصت بهره برد و بر اهل آمل، ساری و رویان که بیشتر مسلمان بودند، شورید و آنها را از بین برد. آنگاه حصارهای ساری و آمل را بازسازی کرد و در کوهستانها دژ ساخت و به محکمکردن شهرها و راهها پرداخت. زمینهای کشاورزی را که پیش از این از کشاورزان گرفته بودند، دوباره به ایرانیان واگذار کرد.
تا اینکه خبر به معتصم جانشین مامون رسید. معتصم دستور داد تا مازیار را دستگیر کنند. سرانجام شورش مازیار با فریب برخی نزدیکانش به وسیله خلیفه به پایان رسید. زمانی که لشکریان خراسان به مازندران رسیدند، خیانتکاران، «مازیار» را تحویل دادند تا نزد خلیفه ببرند.
زمانی که مازیار به نزدیکی سامرا رسید خواستند، مانند بابک وی را نیز با پیل درون شهر بگردانند. پیل را نزد مازیار بردند، اما مازیار که شنیده بود، بابک را با همین پیل درون شهر برده بودند سوار پیل نشد و گفت من در اندازهای نیستم که برجای بابک خرمی تکیه کنم.
در پایان به دستور خلیفه، مازیار را چهارصدوپنجاه تازیانه زدند تا وی بمرد. مازیار را پس از مرگ بر همان داری کردند که جنازه بابک هنور بر آن بود. مورخان تازی گویند پس از چندی رویدادی شگفت انگیز روی داد و تن مازیار و یک سردار رومی که او نیز بردار شده بود، هر دو به سوی تن بابک خم شدند، گویی در حال کرنش بودند. دوره فرمانروایی مازیار هفت سال بود.
آنچه گفته شد میرساند که مازیار به پنج سبب مهم شکست خورد:
۱- سو تدبیر و عدم سیاست خود و سرداران خویش.
۲- بدرفتاری شدید نسبت به مخالفان خود.
۳- بهوجود آوردن مخالفان چیرهدست برای خود از امرای مازندران و زنده نگاه داشتن بیشتر آنان و دادن کارهای بزرگ به دست ایشان.
۴- گرفتن وضع تدافعی و نشستن در انتظار دشمن.
۵- خیانتی که از سوی بیشتر اطرافیان وی نسبت به او صورت گرفته بود.
سرچشمهها:
– مازیار – صادق هدایت – ۱۳۴۲
– دلیران جانباز – ذبیح اله صفا
تا حدود شصت سال پیش، زرتشتیان ایران در شهرهای کرمان٬ یزد٬ تهران و دیگر شهرهای زرتشتی نشین برای دفن درگذشتگان خود از دخمه یا برج خاموشان بهره می بردند. تعدادی از این دخمه ها قدیمی و کهنه بوده و برخی دیگر توسط روانشاد فرزانه “مانکجی لیمجی هاتریا” که حدود سال ۱۲۳۳ خورشیدی از سوی پارسیان بمبئی برای بهبود وضع اجتماعی و دینی زرتشتیان به ایران آمده بود، ساخته شد که مدتی هم این دخمه ها مورد استفاده قرار می گرفتند. پس از آن در تهران از میانه دهه ۱۳۱۰ و در کرمان پس از دهه ۱۳۲۰ و در یزد پس از دهه ۱۳۴۰ دخمه ها تبدیل به آرامگاه ها شدند.
دخمه، دیوار دایره ای و ضخیمی به شکل برج است که بر بالای صخره ها و کوه های نه چندان بلند از خشت و گل ساخته شده است و پلکانی زمین هموار را به درب دخمه متصل می کند. دخمه، ۲ طبقه و دارای چندین اتاق می باشد که یکی از این اتاقها ویژه “آتش سوزها” بوده است. فاصله دخمه از اتاق آتش سوزها حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ متر می باشد؛ وظیفه آتش سوزها که معمولا ۲ نفر بوده اند این بوده است که از روزی که تن درگذشته را به داخل دخمه می سپردند، از سر شب تا بامداد، در آن اتاق که یک پنجره رو به دخمه داشته آتش روشن کنند و این آیین از آنجا سرچشمه می گیرد که بنابر باور زرتشتیان، روان درگذشته تا ۳ شبانه روز در اطراف و بالای تن درگذشته در پرواز است و پس از شب سوم به آسمانه پرواز می کند و در مدت ۳ شب نخست پس از مرگ، روان نباید از تاریکی و تنهایی بهراسد.
پژوهش ها نشان میدهد که برج های مکعبی شکل به بلندای تقریبی ۱۰ تا ۱۲ متر در نقش رستم شیراز روبروی آرامگاه شاهان هخامنشی به نام کعبه زرتشت و دیگری که در پاسارگاد روبروی آرامگاه کوروش می باشد برای انجام آئین آتش افروزی بوده که برخی از پژوهشگران خارجی آنها را محل نگهداری آتش مقدس به وسیله مغان تصور کرده اند در حالی که این ساختمان ها بایستی جایگاه آتش افروزی سه شب اول مرگ و برای برگزاری مراسم پس از خاکسپاری درگذشتگان شاهان هخامنشی بوده باشد.
شاید پرسش شود که چرا یکی از این ساختمانهای محل آتش افروزی سه شب اول مرگ، روبروی آرامگاه های تخت جمشید ساخته نشده که برای این منظور استفاده شود؟
پاسخ این است که ساختمانهایی که برای این کار ساخته شده اند دارای یک نقشه و اشل و مصالح مصرفی مشخص و معین نبوده که در همه آرامگاه های خاص و عام یکنواخت ساخته شوند. در هر جایی، آرامگاه بنابه چگونگی اوضاع محل و وضعیت مردم آن منطقه و امکانات ساختمانی موجود ساخته شده است و شاید کافی بود که برای یک آرامگاه بزرگ تنها از یک اتاق ۲ در ۳ خشت و گلی استفاده شود.
سطح دایره ای داخل دخمه به چهار بخش تقسیم بندی شده است: بخش ویژه مردها٬ زن ها٬ کودکان و در پایان، بخش چهارم که در مرکز دایره قرار داشته و به “چاه استودان” نامدار است. استودان٬ چاهی است که در مرکز دخمه کنده شده که پس از پاک شدن استخوانهای تن درگذشته از گوشت٬ پوست و غیره (به وسیله مرغان لاشخور)٬ استخوانها را در آن چاه می ریخته اند.
“رومن گیرشمن” در کتاب ایران از آغاز تا اسلام به این نکته اشاره می کند که پیشینیان نمی بایست مرده را به خاک بسپارند یا بسوزانند و یا در آب غرق کنند زیرا بیم داشتند که بدین وسیله سه آخشیج مقدس: زمین٬ آتش و آب را آلوده سازند؛ پس می توان عنوان کرد که عرضه تن مردگان به پرندگان در دخمه از زمانهای خیلی دور شاید از زمان مادها در سرزمین ایران رایج شده است و هدف پاکیزه ماندن خاک٬ آتش و آب بوده است.
سرچشمه: کتاب روش تدفین در ایران باستان٬ نوشته فریدون شیرمرد فرهمند، ۱۳۷۷
برگرفته از تارنمای یتااهو
ایرانیان در درازنای تاریخ ده هزار ساله خود از بنیانگذاران اصلی تمدن و فرهنگ بوده اند و به پیشرفت جهان به نیکی کمک نموده اند. اشوزرتشت پیامبر یکتاپرستی در جهان است که در ۳۷۴۷ سال پیش (از سال ۱۳۸۸ خورشیدی) به پیامبری برگزیده شد و دین را تعریف کرد و فرهنگ دینی را بنیان نهاد که بنیاد اندیشه ایرانی را دگرگون کرد و پایه تمدن نوینی را پایه ریزی نمود که سده هاست در دل و روان ایرانی زنده و پا برجا مانده و بر تمدنها و فرهنگ کشورهای دیگر تأثیری ژرف برجا گذارده است.
اشوزرتشت٬ پیام اهورامزدا (دانای بزرگ هستی بخش) را به شیوایی و رسایی در سروده های خویش آورده است. پیامهای کتاب آسمانی اشوزرتشت “گات ها” نام دارد که نخستین سرودهای شعرگونه جهان است و از درست زیستن و رستگاری سخن می گوید. گات ها٬ اندیشه پرور و خردگرا است و برای همه انسان ها در هر جا و زمانی، ساده ترین و بهترین الگوی رفتاری را به گونه خردمندانه و به دور از هرگونه پندارهای خرافی و نادرست٬ گفته است. پیام گات ها٬ “مانتره” است که “سخن اندیشه برانگیز” معنی می دهد. از دیدگاه گات ها٬ زندگی مادی انسان بایستی با طبیعت سازگار و هماهنگ باشد و در بینش مینوی، انسان باید با یاری وهومن دریچه دل خود را به سوی راز هستی بگشاید تا روشنایی راستین را ببیند. سخن گات ها تنها برای دانایان است زیرا نادان بر پایه احساسات تند و بی اندیشه خود حرکت می کند و گوش شنوایی برای پیام اهورایی ندارد. هنگامی که دانا اندیشه راستی را می آموزد٬ باید دانش و بینش خود را به دیگران به ویژه افراد ناآگاه برساند٬ تا پنداربافی و خرافات از جامعه انسانی رخت بربندد.
شناخت خداوند٬ پرورش و پویایی٬ ویژگی های اخلاقی و نزدیک شدن به اهورامزدا٬ ارزشمندترین آرمان سفارش شده اشوزرتشت در زندگی انسان می باشد.
گات ها و آموزش های اخلاقی آن:
سراسر گات ها پند و درس زندگیست. برای نمونه چند مورد آن را می آوریم:
آزادی:
کیش اشوزرتشت٬ دین آزادگی و آیین داد و امید است؛ برای نمونه گات ها٬ انسان را به گزینش منش نیک٬ رهبر دانا، دوست خردمند و همسر اشو سفارش می کند ولی وادار نمی سازد، دین زرتشت به هر شخص به عنوان فرد ارج می گذارد. آزادی و اختیار یکی از با ارزشترین داده های اهورایی است و هیچ کسی حق گرفتن آن را ندارد.
”ای خداوند خرد هنگامیکه در روز ازل جسم و جان آفریدی و از منش خویش نیروی اندیشیدن و خرد بخشیدی، زمانی که به تن خاکی روان دمیدی و به انسان نیروی کارکردن و سخن گفتن و رهبری کردن عنایت فرمودی، خواستی تا هر کس به دلخواه و با کمال آزادی راه و کیش خود را برگزیند.” هات ۳۱ بند ۱
برابری زن و مرد:
در آیین زرتشت٬ انسان ها از هر نژاد٬ ملیت و قوم٬ با هر زبان و رنگ پوست٬ دین و باور٬ از حقوقی برابر برخوردارند. برتری دینی٬ قومی و نژادی در آیین زرتشت نیست. زرتشت تنها عامل برتری را پایبندی به قانون اشا و پیروی از اندیشه٬ گفتار و کردارنیک می داند. از دیدگاه اشوزرتشت٬ خداوند٬ همه انسانها را آزاد آفریده و آنها را از بخشش آزادی و خرد برخوردار ساخته تا با بهره گیری از اندیشه خویش٬ پیشنهادهای گوناگون را ارزیابی کند و با اختیار کامل بهترین راه را در زندگانی برگزینند، چنانکه انسان ها از آزادی اندیشه و بیان برخوردارند٬ از حق آزادی در گزینش دین و آیین نیز بهره مند هستند. وقتی انسان ها از حقوقی مساوی برخوردار باشند٬ زن و مرد نیز در همه مراحل مادی و مینوی زندگی حقوقی برابر دارند.
“ای مردم بهترین سخنان را به گوش هوش بشنوید و با اندیشه روشن و ژرف بینی آنها را بررسی کنید، سپس هر مرد و زن راه نیک و بد را خود برگزینید.” هات ۳۰ بند ۲
خوشبختی ما در خوشبختی دیگران:
مزدا اهورایی که فرمانروای یگانه است چنین پاداش روا داشته است که “خوشبختی از آن کسی است که دیگران را خوشبخت سازد.” هات ۳۴ بند ۱
مهرورزی:
در آیین زرتشت٬ جنگ و دشمنی چه از برای کشورگشایی و چه به نام گسترش دین٬ نادرست است. او به جهانی سرشار از دوستی و مهربانی می اندیشد. همه انسانها باید با پیوستن و پایبندی به اشا٬ مهربانی و یگانگی را در بین خود گسترش دهند تا دوستی و آرامش جهانی پدیدار گردد. هر زرتشتی به هنگام نیایش روزانه٬ باور و پیمان خود را در سرود “مزده یسنو اهمی” به مهر و آشتی در دین مزدایی زرتشتی استوار می سازد؛ او آئینی را پیروی می کند که مخالف جنگ و خونریزی و ستایشگر آشتی٬ از خود گذشتگی و پارسایی است.
“این سخنان را به نو عروسان و تازه دامادان می گویم، امیدوارم اندرزم را به گوش هوش بشنوید و با ضمیری روشن آنرا نیک دریابید و به خاطر بسپرید: همیشه با نیک منشی و مهر و دوستی زندگی کنید و در راستی و پاکی و مهرورزی از یکدیگر پیشی جوئید، چه بیگمان از زندگی سرشار از خوشی و خوشبختی برخوردار خواهید شد.” هات ۵۳ بند ۵
شادی و شاد زیوی:
دین زرتشت٬ آیین شادمانی است، از این رو پیروان زرتشت شاد بودن و خوش زیستن را برگزیده اند و از افسردگی و سوگواری دوری می کنند. در این آیین جشن و سرور یکی از راه های نیایش و ستایش خداوند و نزدیک شدن به اوست. پیامبر ایران٬ پیروان خود را شادمان و خشنود می خواهد زیرا در پرتو این فروزه ها٬ تن انسان٬ نیرومند و روان او شاد می گردد. در نتیجه شوق به کار و کوشش در آن فزونی می یابد. در بینش اشوزرتشت خوشبختی و آسایش راستین تنها با تلاش و از راه راستی به دست می آید و هرگز انسانی که از راه ناشایست خود را خوشبخت می پندارد به خرسندی راستین دست نیافته است.
”ای پروردگار برای برخورداری از شادمانی و خوشبختی٬ بخشایش بیمانندت را بمن بنما، ای هستی بخش بخشایشی را که از اندیشه و کردار نیک سرچشمه می گیرد به من ارزانی دار، ای آرمئیتی، ای نمود عشق و بردباری٬ بوسیله راستی دلهای ما را روشن ساز تا به شادی و خوشبختی دست یابیم.” هات ۳۳ بند ۱۳ و هات ۳۳ بند ۱
سازندگی و آبادی:
یکی از مؤثرترین عوامل آبادانی و پیشرفت که خوشبختی مردمان را به دنبال خواهد داشت٬ کار و کوشش است. اشوزرتشت از همه خواستار است که در راستای پیروی از قانون اشا و به یاری منش نیک تا آنجا که می توانند برای پیشرفت و آسایش جامعه انسانی تلاش کنند و سازندگی ایجاد نمایند. هنرآفرینی و تلاش در انجام کار نیک٬ یکی از راه های نیایش پروردگار است. بر این پایه٬ درویشی٬ ریاضت کشیدن٬ تنبلی و گدایی از کارهای ناشایست می باشد.
“پروردگارا بشود مانند کسانی که جهان را بسوی رسایی و آبادی پیش می برند از آفریده های وفادار تو باشیم.” هات ۳۰ بند ۹
آموزش:
“دانا باید با دانش خویش، نادان را آگاه سازد، نشاید که نایخرد گمراه بماند.” هات ۳۱ بند ۱
راستی:
“ای مردان و زنان از دروغ بپرهیزید. از پیشرفت ریا و فریب جلوگیری کنید و بدانید آن خوشی و سروری که از راه نادرست و بدبختی و بیچارگی دیگران بدست آید جز رنج و افسوس چیزی به بار نخواهد آورد.” هات ۵۳ بند ۶
باور ایمان:
“مرد خردمند با آگاهی از اینکه عشق و ایمان به خدا سرچشمه راستی است، گمراهان و زشتکاران را به پرورش منش پاک و انجام کار نیک و مهرورزی به دیگران اندرز خواهد داد و سرانجام، ای خداوند جان و خرد همه زشتکاران با آگاهی از حقیقت بسوی تو خواهند آمد.” هات ۳۴ بند ۱
کمک به دیگران:
مرد دانا و توانائی که بنا به دستور ایزدی و یا از راه مهر و عواطف انسانی خواستاران کمک را، خواه از هواخواهان راستی و یا دروغ به گرمی پذیرا شود، او، پیرو راه اشا بوده و زندگیش سراسر سرشار از راستی و درستی می باشد. ای هستی بخش دانا او بخردی است که با نیروی دانش٬ گمراه را از تباهی و نیستی رهانیده و او (گمراه) را به خودشناسی و اتکا به نفس رهبری خواهد کرد.” هات ۴۶ بند ۵
مهر و دوستی:
“خشم و نفرت را از خود دور کنید؛ اجازه ندهید اندیشه هایتان به خشونت و ستم گرایش پیدا کند. به منش پاک و مهر و محبت دلبستگی نشان دهید. رادمردان پاک سرشت برای گسترش راستی و درستی پیوند استوار خواهند ساخت و هواخواهان راستی را بسوی بهشت جایگاه تو ای اهورا که منزلگه راستان و پاکان است رهبری خواهند کرد.” هات ۴۸ بند ۷
برگرفته از تارنمای یتااهو
نیاکان ما از چند هزار سال پیش دریافته بودند که هر انسان زنده از تن، جان، روان، وجدان و فروهر (Faravahar) سرشته شده که پویندگی و بالندگی انسان از کوشش و جوشش آنها است. فروهر از دو واژهی “فره” به معنی جلو، پیش و “وهر” یا ورتی به معنی برنده و کشنده درست شده است و شاید بتوان گفت از نظر زندگی، فروهر بزرگترین و با ارزشترین جزء وجود انسان است، چون پرتویی از هستی بیپایان اهورامزدا است که انسان را به سوی رسایی رهنما میشود و وظیفه پیشبری و فرابری، برای انسان به برترین پایه هستی را داراست و پس از مرگ با همان پاکی و درستی به اصل خود (اهورامزدا) میپیوندد.
امروزه نگاره فوق بین زرتشتیان نمایانگر شکل فروهر است و به عنوان نشانواره دین زرتشتی به کار میرود. این نگاره، گذشته چندین هزار ساله داشته و شبیه آن در جاهای دیگر و نزد قوم های دیگری دیده شده است ولی شکل کنونی آن در کتیبه های هخامنشی بالای سر پادشاهان دیده میشود.
هر پارهای از نگاره فروهر یادآور اهمیت و مسئولیت فروهر در زندگی است:
سر: سر فروهر بهصورت مردی سالخورده است تا با دیدن آن به یاد آوریم که فروهر مانند بزرگان و افراد مسن ما را راهنمایی میکند.
دستها: دستهای فروهر به سمت بالا می باشد به خاطر آنکه همیشه به اهورامزدا توجه داشته باشیم؛ در دست فروهر حلقهای وجود دارد که آن را نشانه احترام به عهد و پیمان میدانند.
بالها: بالهای فروهر باز است چون با دیدن بالهای باز، ذهن انسان متوجه پرواز و پیشرفت شده و از دیدن این دو بال باز فورا به یاد میآورد که فروهر، او را به سوی پیشرفت و سربلندی راهنمایی میکند. همچنین هر بال خود دارای سه بخش است که نشانه اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک بوده و با دیدن این سه بخش آگاه میشویم که هر گونه پیشرفتی باید از راه درست یعنی به وسیله اندیشه و گفتار و کردار نیک انجام شود.
دایره میان شکل: دایره خطی است منحنی که از هر نقطهی آن شروع کنیم باز به همان نقطه خواهیم رسید؛ منظور از این دایره در میان فروهر، نشان دادن روزگار بیپایان است به این معنی که هر عمل و کرداری که در این زندگی (روی دایره) صورت گیرد نتیجه آن در همین دنیا متوجه انسان است و اثر آن باقی خواهد ماند (باز به همان نقطه از دایره خواهد رسید) و در جهان دیگر روان از پاداش یا جزای آن برخوردار خواهد شد.
دامن: دامن فروهر از سه بخش به وجود آمده که نشانه اندیشه و گفتار و کردار بد است؛ از مشاهده این سه بخش در مییابیم که همواره باید اندیشه و گفتار و کردار بد را به زیر افکنده، پست و زبون سازیم (همانطور که دامن در زیر قرار دارد).
دو رشته آویخته: این دو رشته نشانه سپنتامینو (مینوی خوب) و انگرهمینو (مینوی بد) است که همیشه ممکن است در اندیشه انسان ظاهر شوند. وظیفه هر زرتشتی این است که خوبی را در اندیشه خود قرار داده و بدی را از آن دور کند (نیک بیندیشد).
سرچشمه:
۱- کتاب بدانیم و سربلند باشیم: فشردهای از آموزشهای دین زرتشت، نوشته منوچهر منوچهرپور، انتشارات فروهر، ۱۳۷۷
۲- کتاب در راه شناخت دین زرتشت، نوشته گروه یتااهو، ۱۳۸۰
برگرفته از تارنمای یتااهو
شاید شما توجه کردهاید که در نگارههای ترسیم شده از اشوزرتشت، این پیامبر بزرگ ایرانی عصایی ۹ (نه) بند در دست دارد. همچنین بر پایه سنت زرتشتیان هر فرزند بهدین هنگامیکه به سن تکلیف می رسد طی مراسمی ویژه که مراسم “سدره پوشی” نامیده می شود در برابر “موبد زوت” و همه فامیل و آشنایان با آزادی کامل به اصول و فروع دین اشوزرتشت پیمان وفاداری می بندد، پوشش ساده و سفید رنگ سدره نیز از ۹ (نه) تکه تشکیل شده است. این ۹ بند یا نه تکه، بیانگر ۹ اصل دین زرتشتی است که چکیده پیام های او را به ما می رساند که من سعی می کنم اکنون برای شما به طور بسیار فشرده بیان کنم، آنگاه خواهید دید که چرا و چگونه، این پیام ها که پایه دین زرتشت شناخته شده است، هرگز قدیمی نمیشود و نه تنها برای انسانهای امروزی تازه و بکر و عملی و قابل پیاده کردن است، بلکه تا انسان وجود دارد، اگر هر کس، در هر زمانی این اصول را پایه باورهای خود قرار دهد و به آنها پایبند باشد، هم می تواند فرد شایسته ای باشد و هم می تواند جامعه خود را به سوی کمال و رسایی راهنما باشد:
۱- باور به یکتایی خدا: خدایی که اهورا (هستی بخش) و مزدا (دانای بزرگ) است و این دو صفت بزرگی و دانایی هم آهنگ و از هم جدا ناشدنی است. خدایی که در همه جا و در همه چیز در تجلی است. خدایی که هر چه را آفریده نیک و لازم و ملزوم یکدیگر آفریده و خلاصه خدایی که صفات کامل آن در نماز “صد و یک نام خدا” شرح داده شده است: بر همه چیز آگاه، بر همه کار توانا و بی نیاز و…
۲- باور به پیامبری اشوزرتشت: نخستین پیام آوری که پس از شک کردن به باورهای پیشینیان خود پس از ده سال در کوه اشیدرنه، از سوی اهورامزدا به پیامبری برگزیده شد و از توحید و نبوت و معاد خبر داد و پیام خود را مانتره (بر انگیزنده اندیشه) نامید و از دین (دئنا) به مفهوم وجدان سخن به میان آورد. باورهایی که ابتدا به مردم خود ارائه نمود و آرام آرام دین او بخش بزرگی از این کره خاکی را در بر گرفت و پیروان او مزده یسنان یا مزداپرستان و بعدها بهدین و زرتشتیان نامیده شدند.
۳- باور به روح و جهان واپسین (جهان مینوی): یعنی بهشت و گروسمان (خانه راستی) و دوزخ (خانه دروغ)
۴- باور به اشا (راستی): اشوزرتشت اولین کسی است که به وجود هنجار هستی (اشا) پی برد و از حاکم بودن قانون اشا در جهان هستی (گیتی و مینو) سخن گفت و فرمود: انسان می تواند با خرد خویش به قوانین طبیعت (اشا) پی برده و از آن استفاده و یا سوء استفاده نماید و انسان تنها زمانی می تواند خوشبخت زندگی کند که قوانین اشا را به درستی بشناسد و خود را با این قانون ابدی (اشا) هم آهنگ و همراه سازد و…
۵- باور به گوهر آدمی و آدمیت: بر پایه آموزشهای اشوزرتشت تمام انسانها از هر جنس و نژاد و مذهبی دارای وجدان(دئنا) و خرد بوده و از جسم، جان، روح و فروهرِ بسیار بالنده تری نسبت به دیگر موجودات برخوردار می باشند و قدرت تشخیص نیک از بد و ارزش گذاری را داشته و آزادی کامل در انتخاب راه را دارند و سرنوشت خود را میسازند و دارای حقوق برابر میباشند و در مجموع “من” دارند و میتوانند “من” خویش را به هر صورتی که مایل باشند تغییر دهد و دارای بهترین منش (سپنته من) یا بدترین منش (انگره من) گردند و آموزش می دهد که وظیفه هر زرتشتی پیروی از “سپنته من” و مبارزه با تمام نیروهای اهریمنی یا “انگره من” است و…
۶- باور به هفت پایه کمال: اشوزرتشت اهورامزدا را دارای شش فروزه: وهومن (منش نیک یا اندیشه و گفتار و کردارنیک)، اردیبهشت (راستی)، شهریور (تسلط بر نفس)، سپندارمزد (دانش اندوزی و پویایی)، خرداد (رسایی خواهی و کمال جویی) و امرداد (بی مرگی و جاودانگی) میشناسد و میآموزاند که هر کس با تمرین و ممارست از این شش فروزه اهورایی به طور کامل برخوردار گردد، در پایه هفتم تکامل خویش به جز خدا نمیبیند و با او یکی میگردد. این باور در دوران های بعد به صورت هفت شهر عشق یا هفت خوان رستم و نمادهای گوناگون دیگر در فرهنگ و عرفان ایرانی باقی مانده است.
۷- باور به نیکوکاری و دستگیری از نیازمندان: دین زرتشت دور نگهدارنده جنگ افزار و آشتی دهنده است. خوشبخت کسی است که خوشبختی دیگران را فراهم نماید. باور به اینکه هر کس در هر مقام مادی و معنوی می تواند و باید به دیگران یاری رساند. گذشت و فداکاری و کمک به نیازمندان، در دین زرتشت به صورت وقف و گاهنبار و جشنخوانیها و بخشش (میزد) و غیره… به گونه ای بسیار آبرومند برگزار میگردد.
۸- باور به سپنتایی بودن (مقدس بودن) چهار آخشیج: آب، باد، خاک و آتش در دین زرتشت سپنتا است و زرتشتی وظیفه دارد محیط زیست را در حد توان پاک نگاه دارد.
۹- باور به فرشکرد بودن: بنابر آموزشهای گاتها، ما خواستاریم از زمره کسانی باشیم که جهان را بسوی پیشرفت و آبادانی میبرند و با تمام توان در پویایی اندیشه و گفتار و کردار و آبادانی جهان سهیم گردیده فرشکرد (تازه کننده جهان) باشند. هر بهدین باید کوشش کند تا با آوردن نور بر تاریکی و با دانش بر جهل پیروز گردد؛ مثبت نگری و یافتن روش های نوین در زندگی (فرشکرد) یکی از مهمترین پایه های اساسی دین زرتشتی است.
برگرفته از تارنمای یتااهو