درگذشت- تن، جان، روان

اشنایی با دین زرتشت و تاریخ ایران باستان

درگذشت- تن، جان، روان

۳,۷۳۵ بازديد ۰ نظر
دانش روز به ما می آموزند که در این جهان هیچ چیز از بین رفتنی نیست و هرچه هست دگرگونی و تغییر شکل و فرم است. هیچ انرژی و نیرویی از بین نرفته و تنها به گونه های دیگر انرژی دگرگون می شود. ماده نیزکه خود گونه ای انرژی یا بهتر بگوییم انرژی انبوه و توده شده است، یا در یک فرآیند واپاشی و یا درهم آمیختگی با دیگر ماده ها دگرگون می شود. بنابراین انسان نیز، که خود توده ی انبوهی از انرژی هاست، که در فرهنگ زرتشتی به نام های تن و جان و روان شناخته می شوند، در چارچوب همین قانون مندی قرار می گیرد زیرا که او نیز بخشی از همین آفرینش است.
دانش روز به ما مي آموزند كه در اين جهان هيچ چيز از بين رفتني نيست و هرچه هست دگرگوني و تغيير شكل و فرم است. هيچ انرژي و نيرويي از بين نرفته و تنها به گونه هاي ديگر انرژي دگرگون مي شود. ماده نيزكه خود گونه اي انرژي يا بهتر بگوييم انرژي انبوه و توده شده است، يا در يك فرآيند واپاشي و يا درهم آميختگي با ديگر ماده ها دگرگون مي شود. بنابراين انسان نيز، كه خود توده ي انبوهي از انرژي هاست، كه در فرهنگ زرتشتي به نام هاي تن و جان و روان شناخته مي شوند، در چارچوب همين قانون مندي قرار مي گيرد زيرا كه او نيز بخشي از همين آفرينش است.
 
آييني كه در دين زرتشتي براي درگذشتگان برگزار مي شود با باور به اين پديده ها است:
 
۱ـ دگرگوني شكل تن
 
۲ـ از ميان رفتن جان
 
۳ـ ادامه ي هستي روان
 
مي دانيم كه پس از رويدادن پديده ي“ مرگ” كه به راستي معني و مفهوم آن “دگرساني” يا “زايش دوباره” و يا “ادامه و پيشروي” مي باشد، دگرگوني هاي زير روي مي دهند:
 
تن : كه تشكيل شده است از مقداري گوشت، پوست ، استخوان، رگ، پي و غيره در زمان بسيار كمي پس از مرگ براثر گرما، نَم ، باد و هوا و كاركرد جانوران و حشره ها پوسيده و پلاسيده شده و عناصر آن از هم وامي پاشد و هر عنصري به سرچشمه ي خود بازمي گردد و يا پس از تركيب شدن با ديگر چيزها، جسم جديدي را مي سازند. ولي به هر روي كوچكترين ذره اي از آن از بين نمي رود و نابود نمي شود.
 
جان : نيروي جنبش بدن بوده و به سان ديگر نيروها مانند گرما و برق، آغاز و انجامي دارد. وجود اين نيروها از پايه بستگي به دستگاه هاي توليد كننده ي آنها دارد كه اگر آن دستگاه از هم بپاشد، ديگر آن نيرو توليد نمي شود. بدن ما هم همين حالت را دارد و هنگامي كه يكي از عضوهاي بنيادين آن خراب شده و از كار بيفتد، ديگر نيروي جان توليد نمي شود.
 
روان : گفتيم كه در اين جهان هيچ چيز از بين نمي رود. روان انسان نيز در چهار چوب همين قانونمندي اشايي قرار دارد. “ روان ” يك نامگذاري كلي از مجموعه ي نيروها و پديده هايي است كه “ درون انسان” را تشكيل مي دهند يعني “دين يا وجدان”، “بئودا” ، “سروش” و “فروهر” كه اينها همه بخش هايي هستند از دو نهاد يا ضمير خودآگاه و ناخودآگاه، كه از اين دو نيرو مي توان با عنوان كلي “ آگاهي” نام برد.
 
پس از رويدادن پديده ي مرگ، فروهر كه از سرچشمه ي خود يعني اهورامزدا براي راهنمايي و روشن نمودن راه پيشرفت در درون انسان عمل مي كرد به سرچشمه ي خود باز مي گردد و مي ماند “ آگاهي” كه “ وجدان” را در خود دارد و اين وجدان كه به راستي نتيجه و برآيند زندگي انسان است، درجه و پايه ي تكاملي روان را در اين هنگام روشن مي نمايد كه همين ، آغازي است براي ادامه ي راه تكاملي آن.
 
آييني كه زرتشتيان براي بدرود با درگذشتگان انجام مي دهند برپايه ي اين باور است كه بازماندگان مي خواهند رفتنِ روانِ درگذشته به پشتيباني و ياري آنان و با آسودگي بيشتري انجام گيرد.
تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در فارسی بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.