اشنایی با دین زرتشت

اشنایی با دین زرتشت و تاریخ ایران باستان

سرودهای «یَتا اَهو وَئیریو» و «اشم و هو» به «پیرامون یشت» نامزدند و آوازه‌ی خود را از این‌رو دارند که به‌واسطه‌ی ارزش پیامی‌ و تاثیرهای صوتی و روانی در پایان بسیاری از سرایش‌های اوستایی آورده می‌شود. در این نوشتار به بررسی ژرفای معنی سرود «یَتا اَهو وَئیریو» پرداخته می‌شود:

زبان و ادبیات گاتهایی در شمار کهن‌ترین زبان‌های باستانی است و پژوهش پیرامون مفهوم‌ها و آموزه‌های آن نیازمند دوره‌ها و آموزش‌های ویژه دارد. اما این دلیل نمی‌شود که پژوهنده‌ی آیین پیشینیان به‌واسطه‌ی تنگ‌بودن گذرگاه واژها و کلمات گوشه گیرد. در این گستره افزون بر پهنه‌ی کلمه‌ها و دستورهای آوایی و دستوری، صحنه‌ی جستجو برای دریافت معانی و آموزه‌ها گشاده است و پژوهنده‌ی باریک‌بین با دنبال کردن رد پای شناخت و معرفت سده‌ها را می‌کاود و به کمک چراغ اشارات و بشارات در ژرفای تاریخ گام می‌نهد و تایید دریافت‌های خود را از شاعران و مورخان و نویسندگان اصیل که مشامی ‌از رازنگاری دارند می‌جوید.

 

سرود «یَتا اَهو وَئیریو»در یسنا۲۷- بند۱۳ آمده است و با یکی دیگر از سرودهای «یسنا» به‌نام «اشم و هو» به «فرامون یشت» یا «پیرامون یشت» نامزد است و آوازه‌ی خود را از این‌رو دارند که به‌واسطه‌ی ارزش پیامی‌ و تاثیرهای صوتی و روانی در پایان بسیاری از سرایش‌های اوستایی آورده می‌شود.

در این‌باره که این دو سرود به‌روشنی بیرون از هفده‌ «های» گاتها قرار دارند و این‌که به گمان برخی پژوهندگان از سخنان اشوزرتشت نیستند، نمی‌پردازیم. اما آنچه آشکار است، مفاهیم این دو سرود پیوند ناگسستنی با پیام گاتها دارد و با روح حاکم بر اندیشه‌های گاتهایی همخوان است. این دیدگاه که باور دارد سرودهای نامبرده حاصل تراوش‌های مینوی یکی از شاگردان و یاران نزدیک اشوزرتشت بوده است، نیز پذیرفتنی است.

هنگامی‌که به ترجمه‌های سرود «یتا اهو» بازگشت می‌کنیم از اینکه توافق چندانی دیده نمی‌شود جای شگفتی نیست و این همه ناشی از کهن بودن زبان است.

نظر به ارزشمندی موضوع و اینکه سرود «اشم و هو» به‌عنوان ساختار جامعه‌ای ایده‌آل و سرود «یَتا اَهو» به‌عنوان تئوری سیاسی-اجتماعی-فرهنگی-اقتصادی اشوزرتشت مطرح می‌شود؛ برگردانی ذوقی و برداشتی فارغ از هرگونه برگردان‌های تخصصی و جستجوی واژگانی و ریشه‌یابی‌های لازم، از این سرود ارایه می‌شود. و با تکیه بر تاثیر بعدی مفهوم‌های این پیام‌ها که در گستره‌ی حکومت‌ها و اندیشمندان دیده می‌شود، به گفتار خود ادامه می‌دهیم.

در این بخش به ترجمه‌هایی ازسرود «یتا اهو» اثر محققین و پژوهندکان می‌پردازیم.

موبد اردشیر آذرگشسب این‌گونه ترجمه می‌کند: «همان‌گونه که سردار دنیا(اهو) توانا ونیرومند است. به همان اندازه سردار دین(رتو=رد) نیز به مناسبت پاکی و اشویی خویش نیرومند می‌باشد. موهبت اندیشه‌ی نیک(وهومن) نصیب کسی است که برابر خواسته‌ی مزدا رفتار کند. سلطنت اهورایی ویژه‌ی کسی است که درویشان و بینوایان را دستگیری کند.»

استاد جلیل دوستخواه در اوستای دوجلدی خود می‌گوید: “«یثه اهو ویئریو» را در اوستا «اهون ویریه» و در پهلوی «اهونور» یا «هونور» نیز گفته‌اند این نیایش از پاره‌های «گاثانیک» «گاتا مانند» اوستاست و دارای سه سطر شانزده هجایی است و درنگ میان هجاها پس از هفتمین هجاست و در وزن درست مانند «اهو نویتی گاتا» است و به نظر می‌رسد که در اصل بر سر نخستین «گاتا» جای داشته است. اما جای کنونی آن در بند ۱۳یسنه‌ هات ۲۷است. برگردان فارسی نیایش «یثه اهو ویئریو»در گزارش کنونی اوستا چنین است: «همان گونه که او رد برگزیده و آرمانی جهان «اهو» هست رد مینوی «رتو» و بنیادگذار کردارها و اندیشه‌های نیک زندگانی در راه مزداست. شهریاری از آن اهوره است. که او را به نگاهبانی درویشان بر گماشت.»”

دکتر علی‌اکبر جعفری در برگردان این سرود می‌گوید: «به سانی که سرور هستی را باید تنها از روی راستی برگزید، همان سان رهبر درستی را نیز باید پسندید. این دو دهش برگزیدن را منش‌نیک ارزانی داشته تا کارهای زندگانی به‌نام و برای خدای دانا انجام گیرد. همچنین شهریاری از آن خدایی است که آباد کننده‌یی را برای باز گردانیدن دینداران ستم دیده گمارده است.»

دکتر حسین وحیدی در برگردان خود گفته است: «هنجاری که بر جهان هستی فرمان می‌راند زندگی و سرنوشت مردمان را نیز زیر فرمان دارد. منش نیک از آن کسی است که از هنجار هستی پیروی کند و توانایی راستین را کسی دارد که برخواست‌های نا هنجارش چیره گردد.»

آنچه از برگردان‌های یاد شده برداشت می‌شود، نکته‌هایی است که اگرچه مشابه می‌نماید، ولی پس از باریک‌بینی به تفاوت‌های آنها پی‌خواهیم برد که نشان دهنده‌ی برداشت‌های گوناگون ترزبانان(مترجمان) است. اما نکته‌ای که به‌روشنی چشمگیر است، نادیده انگاشتن از پیوند معنایی بخش‌های سه گانه‌ی این سرود است، که در شکلی جداگانه و در چارچوب پیام‌هایی اهورایی، اخلاقی و اجتماعی نمایانده شده است. در برگردان دکتر حسین وحیدی این پیوستگی معنایی به‌چشم می‌خورد، اگرچه منظور این گفتار را برآورده نمی‌کند.

به نظر می‌رسد سرود «یَتا اَهو وَئیریو»، در یک انسجام معنایی و منطقی کامل، تنظیم شده و بخشی از این سرود به منزله‌ی زمینه‌ی درون‌شدن و پیوند با بخش سپسین خود است تا با ایجاد زمینه‌های درست، فرصت نتیجه‌گیری پایانی فراهم‌آید.

سخن را با این برگرفته از برگردان‌ها پی‌می‌گیریم و با تکیه برشواهد تاریخی و معرفت‌شناسی به زاویه‌های پنهان موضوع می‌پردازیم: «همان‌گونه که هستی‌آفرین بر جهان آفرینش فرمانروایی می‌کند، همان‌گونه خردمندترین مردم با شهریاری بر منی و خودی خویش و پیروی از هنجار هستی، به نمایندگی از هستی آفرین بر جهان مردم پادشاهی می‌کند و پشتوانه‌ی فرمانروایی خود را از داد گستری و فرهنگ‌پروری برمی‌گیرد.»

نوشته‌های تفسیری بازمانده از روزگار ساسانیان سخن از جانشینی مرد پرهیزکار دارد، که نماد «هرمزد» است. و در پیمان خویش با اهورامزدا حضور گیتایی یافته است.

“پیش از آنکه اهریمن آمد، همیشه نیمروز بود که «رَبیهوَین» است، هرمزد به‌یاری امشاسپندان به «رَبیهوَین»، مینوی یَزِشْن را فراز ساخت. به هنگام یزشن‌کردن همه‌ی آفرینش را بیافرید و با بوی و فَرَوَهْر مردمان سگالش کرد و خرد همه آگاه را به مردمان فراز برد و گفت کدامیک شما را سودمندتر به چشم آید. اگر شما را مادی بیافرینم و به تن با دروج بکوشید و دروج را نابود کنید و شما را به فرجام درست و انوشه بازآرایم و باز شما را به گیتی آفرینم، جاودانه، بی‌مرگ، بی پیری و بی‌دشمن باشید، یا شما را جاودانه پاسداری بر ضد اهریمن باید کرد. ایشان بدان خرد همه آکاه، آن بدی را که از اهریمن دروج بر فروهرهای مردمان در جهان رسد دیدند و رهایی واپسین از دشمنی اهریمن و به تن پسین جاودانه درست و انوشه‌روان بازبودن را دیدند و برای رفتن به جهان هم‌داستان شدند.”

بندهش-مهرداد بهار-رویه ۴۲

و در جای دیگر از بندهش این‌گونه می‌خوانیم: “«هرمزد خدای آن چهار «دی» را اندر ماه‌ها به همانندی نام خویش نهاد و خود نشیند بدان بی سر روشنی و آفریدگان مینو و گیتی را پاید به گیتی، نیز چنان نزدیک است که به مینو.

«بهمن»، «اردیبهشت» و «شهریور» او را بر دست راست و «سپندارمذ»، «خورداد» و «امرداد» بر دست چپ و سروش پیش ایستد، بِدان آمرزیداری هرمزد است، که آفریدگان زندگی کنند و بِدان رادی هرمزد است که بِدان برترین زندگی رسند و بِدان فرهمندی و همه آگاهی هرمزد است که از اهریمن رهایی یابند و به خویشی هرمزد رسند. او را نماد گیتی مرد پرهیزگار است هر که مرد پرهیزگار را رامش بخشد یا بیازارد آنگاه هرمزد از او آسوده‌ یا آزرده شود.»

بندهش-مهرداد بهار-رویه ۱۰۸

در معنی سرود «یتا اهو» از واژه‌ی «خردمندترین» به‌جای «بهره‌ی نیک اندیشی» استفاده کردیم که اگر چه آشکارا این ویژگی(:صفت) را در سرود «یتا اهو» نمی‌بینیم. اما با یک واسطه‌ی تفسیری می‌توانیم درستی گزینش خود را نشان دهیم.

«بندهش» فروانرانی مرد پرهیزگار را نمونه‌ای از فروانروایی هرمزد بر شمرده است و همان‌گونه که هرمزد در عالم نامحسوس و وصف‌ناشدنی بر اریکه‌ی فرمان نشسته است، مرد دانا که به زینت دانش مزدایی آراسته است، نمایی از دانایی مطلق هرمزد را به نمایش می‌گذارد و بنا به نسبی بودن امور گیتایی، به گونه‌ایی طبیعی خردمندترین مردم به انجام نقش الهی می‌پردازد.

در گفتار «بندهش» از «مرد پرهیزگار»، نوع انسان اراده شده است، که زنان و مردان خردمند را دربر می‌گیرد. بودن امشاسپندان «بهمن»، «اردیبهشت» و «شهریور» به صیغه‌ی مردانه و «سپندارمذ»، «خورداد» و «امرداد» به صفت زنانه در جایگاه وزیران دست راست و چپ و به‌ یک نسبت، نشان از آن دارد که زنان و مردان، در شورای هماهنگی راهنمایی و رهبری امور یکسان را بر دوش دارند.

«بندهش» از مردمان به‌عنوان پیمان‌دارانِ روز نخست نام می‌برد، که چون سربازان اهورامزدا، برای پیکار با نیروهای اهریمنی در گستره‌ی گیتی حضور می‌یابند. از این‌رو پیوند مردمان با اهورامزدا پیوندی دوستانه است، که اشوزرتشت نیز در گاتهای خود از آن سخن می‌گوید: «ای خداوند جان‌وخرد، آرزو دارم به دیدار و مشورت تو مانند یک دوست نایل آیم.» ‌هات ۳۳بند ۶

حافظ شیرازی نیز از این نوع رابطه می‌گوید. «سایه‌ی معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد / ما به اومحتاج بودیم او به ما مشتاق بود»

پاره‌ی سوم سرود «یتا اهو»، از یک نکته‌ی کلیدی نظام سیاسی اشوزرتشت، سخن می‌گوید که سفارش می‌کند رهبر حقیقی پشتوانه‌ی فرمانروایی خویش را به پیروی از آیین اهورایی، از مردم وام می‌گیرد و دریافت می‌کند. مردمی ‌که در سایه‌ی رسیدگی‌ها و ایجاد زمینه‌های مناسب به وسیله‌ی حکومت به زینتِ رفتارهای «مردمِ بافرهنگ» که خود را عضوی از یک جامعه‌ی واحد می‌دانند، آراسته ساخته‌اند.

«کورش بزرگ» در جمع مردم و سربازان خود این‌گونه سخن می‌گوید: « دوستان و یاران من ما باید خود را به همان صفت‌های نیکی که در سرزمین خود پیش از رسیدن به این پیروزی‌های بزرگ داشتیم، بیاراییم در پارس عموم سران و فرزانگان در ارگ شهر گردهم‌اند و بر مردم فرمانروایی می کنند. ما باید در اینجا نیز همان روش را به کار بندیم. شما باید گرد من جمع شوید و به روش و کردارهای من چشم بدوزید و مراقب باشید که من به خویشکاری(:وظیفه)‌ خود عمل کنم و من مراقب کارهای شما هستم. باید فرزندانی که از ما به وجود می‌آیند با همین سرشت و در پرتو همین آیین یزدانی، رشد و پرورش یابند. ما باید بکوشیم تا فروزه‌های پسندیده را در نهاد فرزندانمان پرورش دهیم، در این صورت می‌توانیم هر روز خود را نیکوتر از روز پیش کنیم و فرزندانمان حتا اگر بخواهند به‌راه نادرست بروند، چون در پیرامون خود، جز پاکی و راستی نمی‌بینند و سخنی جز سخنان شایسته نمی‌شنوند، بی‌گمان راه‌های نادرست بر آنها بسته خواهد بود.» کورش نامه- گزنفون (برگردان از رضا مشایخی)

فلاسفه‌ی یونان باستان و دلبستگی آنان به دانش و حکمت دانشوران شرق به‌ویژه اشوزرتشت خود داستانی است که در آثار آنها دیده می‌شود که نشان از انتقال بن‌مایه‌های اندیشه‌های ایرانی دارد، که سقراط و افلاتون از نتیجه‌های این بوستان معناست. افلاتون در کتاب «جمهور» از «مدینه‌ی فاضله » سخن می‌گوید و هم او فلاسفه را تنها شایستگان امر زمامداری می‌داند. در کتاب جمهور نوشته‌ی افلاتون در مقدمه‌ی مترجم(فواد روحانی) می‌آید.:

«سقراط از آنچه در پایان کتاب پنجم گفت چنین نتیجه می گیرد که چون تنها فلاسفه علم به عدالت مطلق و همه‌ی حقایق ثابته دارند. آنان هستند که اصول قانونگذاری و حکومت را می توانند چنان‌که باید وشاید دریابند و چون عاشق حقیقتند پس همه‌ی نیکی‌ها را نیز مانند سرعت دریافت، تلاش، شهامت و میانه‌روی را دارا هستند و بنابراین تنها آنان را می توان شایسته‌ی زمامداری دانست.» رویه‌ی ۳۳۲جمهور افلاتون (فواد روحانی)

در بخش ششم همین کتاب سقراط چنین می‌گوید:

«فیلسوف حقیقی خویشتن‌د‌ار است و از هر گونه حرص و طمع، آزاد زیرا موجباتی که دیگران را برای بدست‌آوردن دارایی و تجمل وادار می‌کند در او تاثیر ندارد و خواست این چیزها به هیچ روی با روحیه‌ی او ساز گار نیست.» رویه‌ی ۳۳۸

داریوش بزرگ -  بیستوندر یکی از سنگ‌نبشته‌های بازمانده از روزگار هخامنشیان، «داریوش بزرگ» می‌گوید: «اهورامزدا این سرزمین را پریشان و درهم شده دید. مرا به شاهی آن بر گماشت. به‌یاری وی من نظم و آرامش را در آن برقرار ساختم و چنان شد که فرمانم بی‌چون‌وچرا در همان جا اجرا شد. ای مردمان با فروتنی و ادب فرمان اهورامزدا را گردن نهید.»

در سخنان داریوش نکته‌ی ارزشمندی دیده می‌شود. داریوش از فروتنی و ادب مردمان سخن می‌گوید مردمی‌که آمادگی و شرایط درک پذیرش رهبری شایسته و فرزانه را دارند این نکته را با درون‌مایه‌ی سرود بیست و نهم گاتها برابر نهاد دانست: «آنگاه روان آفرینش با بانگ بلند گوید آیا من باید بدون چون و جرا پشتیبانی شخص ناتوانی را بپذیرم و به سخنان او گوش دهم. به‌راستی مرا آرزوی شهریار نیرومند و توانایی بود. چه هنگام چنین کسی برای یاریم بپا خواهد خاست و با بازوان نیرومند خود مرا پشتیبان خواهد بود.» ‌هات ۲۹ -بند ۹

پس از این گله‌گذاری اهورامزدا مژده می‌دهد که زرتشت را با آراستگی خرد سرشار و شیوایی بیان و نیروی منطق به حمایت جهانیان بر گمارد: «ای اهورامزدا و ای اشا به اینها(زرتشت و پیروانش) نیروی مینوی و توانایی بخشید. ای وهومن تو نیز به زرتشت آن نیروی اندیشه و هوش سرشار ارزانی‌دار تا در پرتو آن به جهانیان آرامش و آسایش بخشد. ای دانای بزرگ ما همه او را برگزیده‌ترین آفرینش و شایسته‌ترین فرزند تو دانسته و به رهبری خویش می‌پذیریم.» ‌هات ۲۹ -بند ۱۰

مقاومت نخستین «گِئوش اُوروان» نسبت به برگزیده‌شدن اشوزرتشت نشان از درک ناقص جامعه‌ای دارد که تنها زور و قدرت را مایه ایجاد امنیت و آرامش اجتماعی می‌داند و این گفت‌وگو و نمایش نمادین و مثالی که در پرده‌ی ‌هات ۲۹ گاتها برابر چشم اهل خرد نهاده شده است تا آنجا ادامه پیدا می‌کند که، «گِئوش اُوروان»(افکار عمومی) موفق به درک بهتری از توانایی و قدرت می‌شود و انگار که فردوسی در گوش دل او می‌گوید: «توانا بود هرکه دانا بود / به دانش دل پیر برنا بود»

تئوری کشورداری اشوزرتشت، پس طی یک دوره بلوغ و رشد، در نظام سیاسی هخامنشیان جامه‌ی عمل پوشید و در شکل عملیاتی در صحنه‌ی بین المللی مطرح شد. این شیوه‌ی فرمانروایی بدان پایه از کامیابی دست یافت که حکومت‌های پس از آن، حتا برخی از فرمانروایان هخامنشی که از شیوه‌ی درست پدران خویش دور شده بودند از ظواهر روش پیشینیان بهره می‌گرفتند و بدین وسیله نزد مردم در جستجوی مقبولیت برمی‌آمدند. فرمانروایان ساسانی با شعار «چو فرمان یزدان چو فرمان شاه»، دیر زمانی بر مردم فرمان می‌راندند و حکومت‌های پس از یورش تازیان با عنوان «خلیفه الهی» به معنی جانشین خدا بر مردمان فرمان می‌راندند و تا این اواخر شاهان قاجار با وصف «ظل الله» به معنی سایه‌ی خدا زمام کشور را در دست داشتند.

در پایان باید گفت آنچه از سرود سپند «یتا اهو»برمی‌آید حضور خردمندترین و شایسته ترین فرزند اهورایی برای انجام خواست اهورایی می‌باشد و می‌توان سفارش به رفتارهای حزبی و گزینش بهترین را از آن برداشت کرد. انجام امری که به گونه‌ای طبیعی بر پایه‌ی فرهنگ گستری و فرهنگ پروری ممکن خواهد شد.

شاید پیوند مواضع سیاسی- اجتماعی هزاره‌های پیش و مقایسه آن با مسایل و ساختار سیاسی کشورها در روزگار کنونی و نوین کمی ‌شگفت‌آور و گزافه باشد. با این حال باید گفت «انجمن مغان»، مادر مجلس‌ها و پارلمان‌های مشورتی است و هنگامی‌که از مناقشه‌ی مادها و پارس‌ها سخن می‌گوییم، باید نوعی از طرح دیدگاه‌های حزبی را ببینیم و در ارزیابی «مجلس مهستان»، اشکانیان را با دیدگاه‌های نوگرانه(:تجددطلبانه) بنگریم که سران برای مشارکت بیشتر و ارج نهادن به حقوق قوم‌ها گردهم آمده‌اند تا همه‌ی مردم به‌یک اندازه، خود را در حکومت سهیم بدانند.

نقش‌برجسته انسان بالدار پاسارگاد

۱,۳۶۹ بازديد ۰ نظر
نقش کوروش بزرگ در پاسارگاد

در میان تاریخ‌نگاران درباره‌ی نقش‌برجسته انسان بالدارِ پاسارگارد سخن‌های فراوانی شده است ولی هیچ‌گونه همسان‌سازی نظری در میان آن‌ها به‌وجود نیامده است. از این‌رو پیامی ‌که این نقش‌برجسته می‌بایست به آیندگان بدهد همچنان در پرده‌ای از گمان قرار دارد. این نقش‌برجسته با فر کیانی کوروش بزرگ پادشاه هخامنشی درپیوند است. اینک به توضیح درباره‌ی بخش‌های گوناگون این نقش‌برجسته می‌پردازیم:

دست برافراشته: دست راست این نقش‌برجسته از ناحیه آرنج خم شده و به‌سوی جلو بلند شده است. حالت دست در این نقش‌برجسته همانند حالت دست شاهان و شاهزادگان در نقش‌برجسته‌های تخت‌جمشید و سنگ‌نبشته‌ی داریوش شاه در بیستون است. این حالت دست و چگونگی قرارگرفتن پاها که انسان در حالت حرکت را نشان می‌دهند، نشان‌دهنده‌ی حرکت رو به جلو و پیشرفت است.