یکی از پدیدههای تمدن در ایران باستان که هم پایهی دینی دارد و هم آیینی است ملی، نیرومندی، و بهداشت تن و روان است. آموزشهای اشوزرتشت درباره تندرستی و سلامت جسم زینتبخش برگهای فراوانی از اوستا و کتابهای دیگر زرتشتی است. واین دستورها همواره پایهی فلسفه مینوی ایرانیان باستان و راهنمای زندگی ایشان بوده است.
نیاکان ما در پرتو ورزشهای گوناگونی مانند سواری، تیراندازی، چوگان بازی، کشتی و پهلوانی و شطرنج، خود و فرزندانشان را به زیور این نشانههای نیکو میآراستند. ایرانیان باستان همواره به این نکته توجه داشته اند که ورزش وسیلهای است برای نیرومندی، و نیرومندی برای دستگیری از ضغیفان، نه برای زورگویی.
نیرومندی و تندرستی را از اهورامزدا میدانستند و برهمین آیین بود که هنگام زورآزمایی از اهورامزدا یاری میخواستند و این سنت باستانی تا به امروز در ورزش ایران و میان ورزشکاران ما جزء اصول و بایستههاست. چون به زورخانه وارد میشوند سرفرود میآورند و ورزش را با نام خدای یکتا آغاز میکنند.
در اوستا بارها از خداوند، نیرومندی و تندرستی درخواست شده چنانکه در یشتها آمده و چنین ترجمه شده است:
"بشود که تو ای سروش مقدس زیبابالا، به چهارپایان ما نیرو و به بدنهای ما سلامتی بخشی تا بتوانیم دشمنان خود را کشف نماییم و بتوانیم هماوردان را رانده، دشمنان بداندیش کینه ورز را براندازیم."
• سواری، تیراندازی
ایرانیان همواره در سواری و تیراندازی شهرت جهانی داشته، چابک سواری و مهارت در تیراندازی آنان در نبردها بارها یادآوری شده است. تیری که از کمان آرش جست و مایه رستگاری و آزادی ایران بود. تیراندازی ارزنده ترین ورزشی بوده است که ایرانیان از کودکی به فرزندان خود میآموختند.
اسب از اجزاء سواناپذیر خانوادهء ایرانیان به شمار میرود. اسب در حماسههای ملی و در گروه قهرمانان داستانها، نام برده شده است. چنانکه شبدیز و رخش دو نمونه میباشند، که فردوسی آنان را در گروه قهرمانان داستان خود ( خسروپرویز و رستم ) با احترام و بزرگی نام برده است. اسب سواری از ورزشهای کهن ایران باستان بوده است. در تاریخ آمده است که، چون فرورتیش از آشور شکست خورد پسرش هووخشتر برای جبران شکست چاره را در پرورش آموزش سپاهیان چابک سوار میبیند و بدین منظور برای به سامان کردن قشون و آموزش هرچه بیشتر سوارکاران میپردازد.
باگسترش سرزمین های ماد، نیاز به آموزش اسب سواری، تیراندازی، شکار و سایر ورزشها، بیش از پیش احساس شد و در روزگار هخامنشیان که ایران در سایهی بازوان توانای مردانی چابک، سالم و ورزیده به آخرین درجه بزرگی رسید. آموزش نیرومندی چون دیگر نهادها و پدیدههای دیگر همگانی، گسترش یافت.
کودکان را از سن پنج سالگی به تمرین واداشتند و نخست به آنها تیراندازی را به حالت پیاده و اسب سواری را جداگانه میآموختند و پس از اینکه نوجوانان در سواری و تیراندازی مهارت مییافتند، تیراندازی سواره را با هم تمرین میکردند تا به صورت سوارکاران و تیراندازانی ورزیده و کارآموزده میشدند.
«گزنفن» در «کورش نامه» مینویسد: «کودکان پارسی از خردسالگی کمان کشیدن و نیزه انداختن میآموزند و این ورزش تا ۱۶ و ۱۷ سالگی پایاست.»
برای نشان دادن اهمیت آموزشهای بدنی و فنون آن کافی است به سنگنبشتهی داریوش بزرگ شاهنشاه هخامنشی در نقش رستم توجه شود که چگونه داریوش به شوند ورزیدگی و مهارتش در سوارکاری ، تیراندازی و شکار برخود میبالد.
چنانکه در بند نهم سنگ نبشته گوید: «ورزیده هستم چه با هر دو دست و هر دو پا، هنگام سواری، خوب اسب میتازم، نیک کمان میکشم، به هنگام نیزه زنی چه پیاده و چه سواره خوب نیزه میزنم.»
• چوگان
بازی چوگان از زیباترین ورزشهای ایران باستان است. ورزشی است شادی بخش و شورانگیز، آموزنده، که تن و جان را نیرومند میسازد.
فن و آموزش آن، در چندین هزار سال پیش در ایران باستان گسترش داشته، چنان که فردوسی، با بهره از کتابی که تاریخ نوشتن آن را دو هزار سال پیش از خودش میداند، پیدایش بازی گوی و چوگان را از روزگار کیانیان میداند.
حماسههایی دربارهی آموزش و قهرمانان این فن سروده که یکی از نمونههای آن، داستان صحنه چوگان بازی سیاوش با افراسیاب است.
در آثار نوشته شده روزگار هخامنشی از چوگان و گوی نامیبرده نشده و روشن نیست این ورزش چگونه و با چه نامیبه کار برده میشده است. و به نظر میرسد در آن روزگار شکل سادهیی داشته، ولی از روزگار اشکانیان گسترش یافته است.
کودکان پیاده چوگان بازی میکردند و جوانان، سوار بر اسب در گوی زنی هنرنمایی مینمودند.
ورزش چوگان در روزگار ساسانیان بیش از دورههای دیگر ایران باستان برقرار بوده، و تماشاچیان بسیار داشته است. در این دوره چوگان بازی دارای برنامه منظم و حساب شدهای بوده است. خسروپرویز روزهای هرماه را چهار بخش کرده که بهرهی نخستین ویژهی چوگان بازی بود و یکی از استادان ماهر در این فن شاهنشاه را بر رموز و هنرنمایی های این ورزش آشنا میساخت.
فردوسی درباره سال آغاز آموختن چوگان بازی در داستان« شاپور دوم ساسانی» چنین گوید:
«به زودی به فرهنگ جایی رسید
کز آموزگاران سر اندر کشید
چو هفده شد او رسم میدان نهاد
هماورد و هم گوی و چوگان نهاد »
در داستان «بهرام گور»، شاهنشاه ساسانی نیز آمده که آن شهریار دلیر در هجده سالگی به پایه ای از فرهنگ و هنر رسیده بود که دیگر به موبدان برای فرهنگ، و به آموزگاران برای بازی چوگان و پرورش «یوز» و باز شکاری، نیازی نداشت.
این ورزش به شوند آن که در پرورش تن و نیرومندی اندیشه و پرورش روان، یکی از مفیدترین ورزشها به شمار میرفت، بیشتر مورد علاقه و توجه ایرانیان باستان بوده است.
• کشتی و پهلوانی
کشتی و پهلوانی دو پدیده نیرومندی است، یکی جسمی و دیگری مینوی.
گواینکه هر پهلوانی استاد کشتی است ولی هر استاد کشتی را نمیتوان پهلوان دانست. چون لازمه ی رسیدن به جایگاه پهلوانی انجام کارهای مینوی و اخلاقی است. کشتی یکی از ورزشهای بسیار کهن ایران است که گذشته آن، بر پایهی نوشتارها و حماسههای ملی ما، به حدود شش هزار سال پیش از میلاد مسیح میرسد. چنانکه فردوسی حماسه سرای بزرگ، رستم، گیو، گودرز،… را از آن روزگار میداند، که همگی قهرمانان کشتی و از پهلوانان و سرداران نامیایران بوده اند.
گزاف گویی نیست اگر بگوییم که به ندرت پشت پهلوان سرداران ایران به خاک رسیده باشد. و این از برای آموزش عالی فن کشتی و وجود استادان و پهلوانان ایران است که شاگردان را با دقیق ترین روشهای این فن میآموختند.
کشتی و زورآزمایی، نخستین و طبیعیترین ورزشهای ایران باستان است که از کودکی در سر هر کوی و بازار انجام میشده است. کشتیگیران حرفهای که خواهان رسیدن به درجه استادی و مقام پهلوانی بودند پس از آموختن آیین کشتی با رعایت اصول فنی، در برابر تماشاگران، کشتی میگرفتند. کشتی نوجوانان را استادان کشتی هر کوی آموزش میدادند و در میدان شهر که جای گردآمدن مردم بود و یا در زورخانههای محله، در نزد پهلوان شهر، فنون و آیین کشتی را به ایشان میآموختند.
آموزش کشتیگیران آزموده و کهنه کار را پهلوانان شهر به عهده داشتند که با آیین های ویژه در گاههای ویژه زیر نظر ایشان انجام میشد تا به درجه کمال میرسیدند و آنگاه پس از آزمایشهای فنی و عملی استاد کشتی میشدند. از چگونگی دقیق آموزش کشتی، آیین نامهها و کشتی ابزارهای ایران باستان سندهای زیادی در دست نیست. بنابر آنچه در نگارها، سنگ نگارشها و حماسهنامهها به ویژه در شاهنامه دیده میشود، گویا کشتی گیران حرفهای هنگام مبارزه کمربند میبستند که در میان آن حلقهای وجود داشته، و در آغاز کشتی مبارزان کمر یکدیگر را میگرفتند. فردوسی چنین میگوید:
به کشتی گرفتن نهادند سر
گرفتند هردو دوال کمر
پهلوانی:
در ایران باستان «پهلوان» به کسی میگفتند که در بیشتر ورزشهای میدانی و جنگی کارآزموده باشد، و از فنون سواری، تیروکمان و نیزه، گرز و زوبین و به ویژه کشتی سرآمد باشد، و بتواند سپاه و کشور خود را در مبارزه با دشمنان پیروز و سرافراز کند. این گونه یلان در روزگار صلح، پهلوان کشور و در هنگام نبرد سرداران سپاه بودند، که هم نیرو و هم غرور ملی و میهن پرستی داشتند. پهلوانان نامیسالی یکبار در نزد شاهنشاه برای گرفتن مقام پهلوانی نخست کشور که جهان پهلوان نامیده میشد، کشتی میگرفتند و این نام یکی از درجههای عالی ارتش به شمار میرفت. چنانکه سام، زال، گیو، رستم، … همگی جهان پهلوانان و فرماندهان سپاه ایران بوده اند.
پهلوانی در ایران باستان مکتبی است مینوی که جزو نیرومندی تن آرمانهای والاتری را دربرداشته و بر پایه علمی و فلسفی قرار گرفته است. که کمال شناخت، خوهای اخلاقی، جوانمردی، میهن پرستی و دستگیری از درماندگان از موارد اصلی آن است.
• شطرنج
نمونه ای از ورزش اندیشه در ایران باستان، گسترش بازی شطرنج است. به شوند آثاری که از کاوشهای باستانشناسی بهدست آمده است، شطرنج در ایران باید پیشینهای کهن داشته باشد. چنان که در زیر جام هخامنشی که از خرابههای «حسنلو» پیدا شده، نقشی از شطرنج دیده میشود. که در بخش زیرین کاسه، نقش مربع شطرنج مانندی که از یک سو دارای ۱۰ خانه و سوی دیگر ۹ خانه است، وجود دارد.
شکی نیست که شطرنج در آغاز بهگونه امروزی نبوده و مهرههای آن نیز اشکال دیگری داشته و رفته رفته دگرگون شده و به شکل امروزی درآمده است.
یک گونه نقش نیز در بشقابهای گلی پیدا شده در «سیلک» کاشان، دیده شده است. آنچه روشن است شطرنج یک ورزش اندیشهای در روزگار ساسانی به شمار میرفته و آن بازی شاهان، بزرگان و دانشمندان بوده است.
امروز شطرنج از ورزشهای اندیشهای جهان میباشد که هزاران نفر دورههای آن را میگذرانند و قهرمانان بزرگی هرساله پا به گسترهی شطرنج نوین میگذارند.
یارینامه:
آموزش و پرورش در ایران باستان، دکتر علیرضا حکمت، چاپخانه کیهان، چاپ نخست، تهران، ۱۳۵۰