بیا تا جهان را به بد نسپریم به کوشش همه دست نیکی بریم
نباشد همی نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار
بناهای آباد گردد خراب ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند که از باد و باران نیابد گزند
نمیرم از این پس که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام
هر آنکس که دارد هش و رای و دین پس از مرگ بر من کند آفرین
شاهنامه فردوسی یکی از بزرگترین و برجستهترین حماسههای جهان است که سرایش آن سی سال به طول انجامید. محتوای این شاهکار ادبی، اسطورهها، افسانهها و تاریخ ایران از ابتدا تا ویران ساختن ایران توسط اعراب در سدهٔ هفتم است که در چهار دودمان پادشاهی پیشدادیان، کیانیان، اشکانیان و ساسانیان خلاصه میشوند و به سه بخش اسطورهای (از عهدکیومرث تا پادشاهی فریدون(، پهلوانی (از قیام کاوه آهنگر تا مرگ رستم( و تاریخی (از پادشاهی بهمن و ظهور اسکندر تا تاخت و تاز اعراب تازی به ایران) بخش میشود.
زمانی که زبان دانش و ادبیات در ایران به اجبار و ظلم و ستم اعراب به عربی بود، از نام های ایرانیان گرفته تا جایی که دانشمندان این سرزمین نیز مجبور به نوشتن آثار خود به آن زبان بودند فردوسی با سرودن شاهنامه موجب زندهشدن و جان بخشی به زبان فارسی شد.
بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
دقیقی توسی سرگذشت گشتاسپ و ظهور زرتشت را به نظم آورد و چون به دست بردهای کشتهشد، شاهنامهٔ او ناتمام ماند. فردوسی در اندیشهٔ سرایش شاهنامه بود، اثری در حدود شصت برابر کار دقیقی به وجود آورد و زمانی که به داستان گشتاسپ رسید، هزار بیت دقیقی را در شاهنامهٔ خود نقلکرد.