از «وردان» دلاور سخن میگوید و مینویسد که او میخواست سلسلهی «آرانشاهان» را برافکند. آذربایجان در روزگار صفویه به ۱۵ خاننشین و سلطاننشین کوچک دگرگون شد. مهمترین خاننشینها شامل: باکو، گنجه، دربند، قبه، قرباغ، نخجوان، تالش، شکی، شروان، ایروان و لنکران بودند. مهمترین سلطاننشینهای کوچک را آرش، ایلی سو، کازاخ، کوتکاشین، قبله و شمشادیل تشکیل میدادند. برخی از تاریخنگاران هم شهرهای تفلیس، اردوباد، بردعه و بیلقان را جز سرزمین «آران» میدانند.
ریشهی زبانشناسی واژهی آذربایجان
قویترین دیدگاه نشان میدهد که واژهی آذبایجان از نام «آتروپات» گرفته شده است. «آتروپات» نام سردار ایرانی بود که در جنگ میان داریوش سوم واپسین پادشاه هخامنشی و اسکندر مقدونی در نبرد «گوگمل» در سپاه ایران فرمانده مادها بود. «آتروپات» پس از شکست داریوش سوم از اسکندر به او پیوست و در سال ۳۲۸ یا ۳۲۷ پیش از میلاد به فرمانروایی مادها رسید. پس از مرگ اسکندر بخش شمالغربی سرزمین مادها(آذربایجان کنونی ایران) به «آتروپات» رسید و در آنجا به فرمانروایی پرداخت و منطقه زیر نفوذ خود را به زبان پهلوی، «آتروپاتگان» نامید. باگذشت زمان و تاثیر زبانهای ترکی و عربی، واژهی «آتروپاتکان» در آغاز به «آذرآبادگان» و سپس «آذربایجان» دگرگون شد. دیگاه دیگری میگوید که «آذربایجان» از یک واژهی پارسی یعنی «آتروپات» تشکیل شده است که از واژهی «آترو» به معنی آتش و «پات» به معنی نگهبان سرچشمه میگیرد. این مساله نشان میدهد که آتشکدهی زرتشتیان در این منطقه است. مردمان آذربایجان که به «آذری» نیز نامور هستند، اگر چه از دید زبانشناسی تحت تاثیر مهاجران ترک بودهاند اما از نسل بومیان و ساکن این منطقه هستند.
آیینهای سنتی در جمهوری آذربایجان
در این کشور که تا پیش از بستن قراردادهای «چالدران» و «ترکمانچای» جزیی از خاک کشور ایران بوده است، بسیاری از آیینهای ایرانی باستان انجام میگیرد. «نوروز»، یک آیین باستانی است که از روزگار باستان در آذربایجان برگزار میشده است. آنها سبزه را یا میخرند، یا میکارند که به آن «سمنی» میگویند. سفرهی هفتسین آنها نیز متفاوت است. سفره آنها از آب به معنی آبادانی، سبزه به معنی سبزی و تنقلات به معنای برکت تشکیل شده است. با نزدیک شدن عید کوچههای «باکو» حالوهوای دیگری پیدا میکند و همه مردم خود را برای برگزاری این آیین آماده میکنند. آذریها پس از نوروز سبزه را به سر مزار نزدیکان خود میبرند تا روان آنها نیز در این آیین شرکت کند.
چهار، چهارشنبه پیش از نوروز
در آذربایجان چهار، چهارشنبه پیش از نوروز را جشن میگیرند. هر چهارشنبه نماد یک بخش است. آب، باد، خاک و چهارشنبه پایانی که همچون چهارشنبهسوری ایرانیها نماد آتش است. پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ میلادی (۱۲۹۶خورشیدی) تا سال ۱۳۴۵خورشیدی برپایی جشن نوروز و چهارشنبهسوری در این کشور ممنوع بود تا اینکه در این سال با تلاش «عشقعلی پایداراف» برپایی آن آزاد شد. این جشنها به عنوان یک جشن ملی از سال۱۳۷۰ خورشیدی و پس از به قدرت رسیدن «حیدر علیاف» انجام گرفت. امروزه این آیین و آیین سیزده بدر بهگونهای بزرگ و رسمی برگزار میشوند.
سرچشمه:
۱- مجلهی هما شماره ۳۴ تیر و امرداد سال ۱۳۸۴ رویههای ۶۶ تا ۷۰